13. زور

کوچه یک طرفه را خلاف آمده بود ولی عقب نمی رفت. رفتم پائین وگفتم: یک طرفه است داداش برگرد. نرفت عقب. داد زد: می دونم یک طرفه است و شما چهار پنج متر بیشتر نیومدی تو کوچه برگرد من مجبور نشم این همه راه برگردم. سرم رو دادم بالا که یعنی نه ونشستم پشت فرمان مصمم. عصبانی دنده عقب گرفت و همه راه را برگشت ولی نتوانست بر خشم خودش مسلط شود پیچید توی یک کوچه ولی راه را کاملا بازنکرد وبا لاتی دستی را کشید وپیاده شد. گفتم: بر عقب تر رد نمی شم. در حالی که سعی می کرد خودش را خونسرد نشان بدهد گفت: عقب تر نمی ره. من هم که از همون اول خونسردی خودم را حفظ کرده بودم جواب دادم: ولی من می برمش و شماره 110 رو گرفتم و سدمعبر را گزارش دادم ولی وقتی داشتم آدرس می دادم، طرف با عجله برگشت ونشست پشت ماشینش ورفت عقب. من گوشی را قطع کردم و با همان خونسردی که با زحمت تا اینجا نگهش داشته بودم از کنار آتشفشان خشم یک راننده خاطی که کم ترین هزینه ممکن را برای خلافش داده بود گذشتم و رفتم. اما هنوز در این بهت و ناباوری ام که چطور ممکن است که کسی به این راحتی زور بگوید و راستی اگر صحبت پلیس به وسط نمی آمد من کاری می توانستم بکنم در مقابل یک آدم خیلی محترم که عشقش کشیده بود زور بگوید؟!